فهرست مطالب
بازار جهانی مکانی شلوغ و پر سر و صدا است. گزینههای زیادی برای انتخاب و رقابت در هر دسته از محصولات وجود دارد. اگر میخواهید در این هرج و مرجها موفق شوید، باید محصولاتی بسازید که متمایز باشند. با این حال، گاهی اوقات شرکتها آنقدر روی توسعه یک محصول کاربردی متمرکز میشوند که طراحی محصول به جای بخشی حیاتی از فرآیند توسعه محصول، بیشتر به یک مرحلهی کم اهمیت و نهایی تبدیل میشود و بدین ترتیب اصول طراحی محصول در فرآیند توسعه به طور کامل نادیده گرفته میشود.
واقعیت این است که محصولاتی که ظاهر بهتری دارند، بهتر فروش میروند. طراحی محصول برای پیشبرد مسیر شما درجهت موفقیت بسیار مهم است و نیاز به جایگاهی محکم و کاربردی در این مسیر دارد. اما اگر طراحی محصول را به انتهای این فرآیند موکول کنید، به احتمال بسیار زیاد موفق نخواهید شد. تیمهای طراحی محصول از همان ابتدا کار خود را شروع میکنند تا به طور یکپارچه زیباییشناسی، قابلیت استفاده، استانداردهای ساخت و حتی اهداف بلندمدت تجاری را در محصول بگنجانند.
نقش طراحان فقط این نیست که بدنهی بیرونی محصول را طراحی و آن را زیبا کنند. آنها باید ایده بگیرند و آن را شکل دهند و سپس تجربهای ساده را در ارتباط با محصول ایجاد کنند؛ حتی برای محصولات بسیار پیچیده. آنها باید مطمئن شوید که واقعاً قادر به حل مشکل هستند. طراحی خوب محصول با فرم و عملکرد همپوشانی دارد و با ارائه معنا فراتر از آنچه مورد انتظار است، میرود. اما این فرآیند نیازمند رعایت اصولی مشخص است که محصول را درجهت رسیدن به این مرحله ارتقا میدهد. در ادامه به معرفی اصول طراحی محصول میپردازیم.
«جزئیات تنها جزئیات نیستند. آنها دیزاین را میسازند»
چارلز ایمز
اصول طراحی محصول
1. فرهنگ، به عنوان یکی از اصول مهم در طراحی محصول
ارتباط میان طراحی و فرهنگ در سده اخیر، تغییرات بسیاری داشته است و همانند آینهای در مقابل یکدیگر عمل میکنند. به نحوی که اصلاح و تکامل هر یک، موجب انعکاس و توسعه دیگری میشود». طراحان باید بر حقوق فرهنگی تمرکز کنند. در طراحی محصول، این امر میتواند از طریق آمیختن ارزش های زیبایی شناختی و تاریخی کاربران میسر گردد. این مسئله طراحان را برای درک آنچه هنجارها و فرآیندهای فرهنگی برای ادغام در طراحی محصول به آن نیاز دارند و چگونه به کار گرفته شوند به چالش میکشاند.
طراحان نیاز دارند بدانند که انسانها موجوداتی فرهنگی هستند و روند ادغام طراحی و فاکتورهای فرهنگی در عمل، باید مورد تأکید قرار گیرد. طراحی به شدت در فرهنگ کاربر مستتر است و در خلاء فرهنگی حادث نمیشود. کاربران، تنها موجوداتی فیزیکی و بیولوژیکی نیستند؛ بلکه موجوداتی اجتماعی- فرهنگی هستند (موآلسی2005).
ابتکار و خلاقیت باید طبق زمینههای فرهنگی هر کشور صورت گیرد؛ زیرا خلاقیت در داخل ذهن طراح رخ نمیدهد، بلکه در تعامل میان افکار کاربر و زمینههای فرهنگی- اجتماعی صورت میگیرد. این امر پدیدهای سیستماتیک است، نه فردی. رضایت از محصولاتی حاصل میشود که نیاز افراد را از نظر عملکرد، کارایی، تعامل، تجربیات و لذت بخشی برطرف سازد. فاکتورهای فرهنگی در طراحی، نه تنها تلاش میکند تا فناوری را برای زمینههای اجتماعی مناسبتر سازد، بلکه تلاشی است برای استفاده بهتر از خود فرهنگ به عنوان منبعی برای ابتکار.
ممکن است فردی ادعا کند توجه به فاکتورهای فرهنگی میتواند راه را برای گوناگونسازی مفاهیم طراحی هموار سازد و این ابتکار محصول را تسهیل مینماید. این ابتکار در محصول، در زمینه فرهنگی-اجتماعی کاربر حاصل میشود و این امر میتواند به پذیرش و حصول و رضایت کاربر منجر شود. طراحانی که به جای تأکید بر هوش فناوری، بر هوش کاربران تمرکز میکنند، ابتکاراتی چشمگیر خلق مینمایند. ابتکار از انسان شروع میشود، نه با قدرتمندسازی فناوری؛ و نقش اصلی طراحان، وساطت میان فناوری و فرهنگ و افزودن اصول اخلاقی و زیبایی شناختی به فناوری است. بدین ترتیب، طراحان عاملین تغییرات فرهنگی هستند.
طراحی صنعتی، حرفهای اجتماعی و فرهنگیگرا است. افردنس فرهنگی و نشانه شناسی در طراحی محصول:
کلمهی افردنس توسط گیبسون برای اشاره به امکانات تعاملی از یک شئ یا محیط خاص در دنیای فیزیکی ابداع شده است. نورمن این اصطلاح را با زمینههای طراحی محصول و ارگونومی سازگار نمود، زمانی که او در مورد درک افردنس مینوشت، که در آن به کیفیتهایی از یک شی نگاه میکرد که پیشنهاد میدهند که آن محصول چگونه ممکن است مورد استفاده یا تعامل قرار گیرد. نورمن مطرح کرد که افردنس درک شده از یک محصول توسط عوامل متعددی تعیین میشود که شامل موارد زیر است:
- زمینه، محیط زیست و یا فرایندی که در آن شیء نمایش داده شده است.
- فرهنگ و هنجارهای اجتماعی تأثیرگذار بر روی درک فردی و استفاده از یک شیء.
- غریزه، که ارتباط ناخودآگاه است که اغلب به ویژگیهای فیزیکی مانند اندازه یک شی در رابطه به شکل انسان ارتباط دارد.
- مدل ذهنی یا درک و انتظارات کاربر از تعامل با شیء.
مفهوم از افردنس در نتیجه، کمک میکند به ایجاد این که چگونه یک کاربر میتواند به یک محصول وابسته باشد.
در نتیجه برای اینکه محصولات، بتوانند قابلیت استفاده خود را مهیا کند و یک ارتباط لذت بخش را برقرار نمایند، طراحان باید محصولات را با درک فراگیر فرهنگ کاربران، تجارب، تخصص و دانش طراحی آنها طراحی نمایند. بدون این درک طراحان بار اضافی را برای کاربران در محصول قرار دهند که میتواند باعث نیاز دوباره به یادگیری یا حتی فراموش کردن اطلاعات گذشته مصرف کننده شوند. یکی از ویژگیهای جهانی شدن، هم گرایی فرهنگهای مختلف را به یک فرهنگ واحد به منظورداشتن طعم متحد برای فقط مقابله با همین یک فرهنگ خاص و نه تمام فرهنگها است. با وجود این روند، تنوع فرهنگی باعث ایجاد ارزش در میان ملتها میشود.
مطالعه بیشتر: طراحی فراگیر چیست؟ نقش طراحی فراگیر در طراحی
نمادهای گرافیکی همچون نشانهها و یا صورت نگاشتها، به عنوان واسطههایی در محصولات پیشرفته امروزی معمول شدهاند. اگرچه این نمادها عموماً در کشورهای غربی طراحی شدهاند اما به کارگیری آنها در سراسر جهان، از وسایل دیداری-شنیداری گرفته تا رایانهها، تجهیزات پزشکی، لوازم خانگی و قطعات کامپیوتری دیده میشود. این نشانهها به منظور هدایت کاربران برای استفاده صحیح از محصول، کاهش خطا، و علائم هشدار دهنده بروی محصول استفاده میشود. داخل نمودن کاربران بالقوه در طراحی و مراحل ارزیابی، به خصوص زمانی که گروه کاربران بسیار متمایز باشند، یک اصل ارگونومیک ابتدایی است.
پیامهای دیداری طبیعی و قابل فهم هستند. فرد به هنگام برخورد با مردمانی که زبان آنها را نمیداند به نشانههای دیداری و تصویرپردازی متوسل میگردد. به عنوان مثال علائم هشدار دهنده باید به سرعت توسط کاربر درک شود بنابراین طراح باید این پیامهای تصویری را به سادهترین نحو ممکن ارائه نماید که کاربر برای درک آن نیاز به هیچ واسطهی زبانی نداشته باشد. هنرمند طراح بدون آشنایی با زبانهای مختلف گفتاری، محصولاتی را طراحی میکند که در کشورهای متعددی مورد استقبال و پذیرش قرار میگیرد، البته باید خاطر نشان کرد که مسلماً این طراحان باید با فرهنگ و علائم بصری این کشورها آشنایی کامل داشته و خصوصیات و کارکردهای مختلف نشانهشناسی آنها را به خوبی مورد مطالعه قرار دهند.
تجربه نشان داده که روند شناخت نشانههای دیداری سریع تر از نشانههای نوشتاری پیش می رود. بررسی نشانه شناختی محصولی مانند تخت بیمارستانی را میتوان از جنبه های مختلفی مانند عملکرد و مسایل زیبایی شناسی، فرمی و ارگونومیکی مورد مطالعه و ارزیابی قرارداد. مسئلهای که در تمام این بررسی ها باید مورد توجه قرارگیرد چگونگی انتقال نشانهها از طراح به کاربر محصول و عوامل مؤثر در ایجاد این نشانهها است.
2. مفید بودن، یکی از اصلیترین اصول طراحی محصول
اگر محصول شما مفید نیست، اگر افراد، کاربردی برای آن نمییابند، طراحی محصول، شکست خورده است. محصول شما باید به مردم کمک کند که چیز ارزشمندی در زندگیشان داشته باشند. این ارزش به واسطه کارکرد میتواند عملکردی باشد (ساعت تایمکس من زمان را اعلام میکند). اجتماعی باشد (ساعت رولکس من دوستانم را تحت تاثیر قرار میدهد)، یا عاطفی باشد (ساعتم هدیه ای از طرف همسرم است). چرخه کاربرد محصولات، قابلیت درک سودمندی محصول، خوشایندی اولین تجربه، قابلیت استفاده و موفقیت آن طی زمان را شامل میشود.
3. تجربه، خود یک محصول است
اول محصول شماست و بعد تجربهی کسی است که از این محصول استفاده میکند. دیدن تفاوتها از دور آسان است. ولی برای شخصی که دارد از محصول شما استفاده میکند، همه چیز مثل هم است. هر تعاملی مهم است و بدل به بخشی از تجربهی محصول می شود. آی پد میتواند مثال خوبی در این زمینه باشد. تجربهی آی پد شامل هرچیزی، از برداشتن و حس کردن وزن دستگاه تا پیدا کردن موزیک با اسکرول کردن و همگام شدن با آی پدتان و خرید موزیک از آیتیونز را در بر میگیرد. تمام این تعاملات در کنار سایر اصول طراحی محصول تجربه کلی محصول و در نهایت چیزی که مشتری خریداری میکند را شکل میدهند.
4. مشکلات موجود را حل کنید
ما در تلاش برای ساختن محصولاتی که دنیا را تغییر دهد، اغلب میخواهیم چیزی بسازیم که جهان به خود ندیده باشد. اما نوآوری، طراحی محصولات جدیدی که مشکلات جدیدی را حل می کنند، نیست. نوآوری یعنی حل مشکلات موجود به نحوی بهتر از آنکه قبلاً حل شده اند. به طور مثال گوگل، نتفلیکس و فیس بوک را در نظر بگیرید. هر یک از این سرویس های محبوب، مشکلی را بهتر از قبل حل کرده اند.
5. در جستجوی سرمایه گذاری باشید.
بهترین ویژگی های محصولات آن هایی هستند که مورد استفاده قرار می گیرند. بهترین راه برای پیش بینی اینکه یک ویژگی مورد استفاده قرار می گیرد یا نه، این است که آیا افراد قبلاً در این زمینه سرمایه گذاری کرده اند؟ آیا مردم قبلاً پول، وقت یا انرژی برای حل این مشکل اختصاص داده اند؟ این ها شاخصهایی هستند که نشان میدهند مسئلهای ارزش حل کردن دارد یا نه. اگر مردم میگویند مشکلی دارند ولی هزینه ای برای حل آن نمیکنند، آن مسئله واقعاً در صدر اولویتهایشان قرار ندارد. پس قبل از اینکه محصول یا ویژگی جدیدی خلق کنید، به جستجوی سرمایه گذاری های فعلی باشید.
6. ویژگیهای نمونه در مصنوعات واقعی
یکی از راه هایی که می توانید مطمئن شوید که مردم بر چه چیزی سرمایه گذاری کرده اند این است که ببینید از چه محصولاتی استفاده می کنند. محصولات اشیای جهان واقعی هستند که مردم از آن ها استفاده می کنند تا کاری را به انجام برسانند. یادداشت های یادآوری اطراف یک مانیتور کامپیوتر را در نظر بگیرید، یا نوار شفافی که برای محافظت روی اسکرین آیفون قرار می دهیم، یا شیت اکسلی که برای کمک به سازماندهی اطلاعات درست می کنیم. وقتی که شما با یک محصول روبرو می شوید با آن مثل طلا رفتار می کنید و از صاحبش می خواهید که همه چیز را در مورد آن به شما بگوید. محصولات دقیقاً به معنای ویژگی های سودمند هستند.
7. شسته رفته بودن اصل مهم در طراحی محصول
وقتی که رابط کاربری و تجربه کاربری پیکسل به پیکسل دقیق و پرداخت شده است، وقتی کپی رایت کاملاٌ شفاف است، وقتی برندینگ حرفه ای به نظر میرسد،همه چیز درست به نظر می رسد و اعتمادی بین ما و کاربران ایجاد می شود . پیام ضمنی این است که «این افراد به کاری که انجام می دهند اهمیت می دهند…به توجه شان به جزييات نگاه کنید». این ها به محصول ما شانس بیش تری برای موفقیت می دهند.
8. کیفیت عرضه محصول، انتظارات را شکل میدهد.
عرضه محصول، توقعات را تنظیم میکند. اینکه عرضه محصول در اولین فرصت ممکن صورت گیرد و سپس بر اساس فیدبک ها اصلاحات انجام شود، امری عادی است؛ اما نمی تواند جایگزینی برای استفاده واقعی و اولیه باشد. مطمئن شوید هر چیزی که منتشر می کنید بهترین چیزی است که می توانستید انجام دهید. اگر تمام محصولات را در حالی که 80% کار تمام شده منتشر کنید توقع مردم نیز در همین سطح خواهد بود. آنها هربار انتظارات پایین تری خواهند داشت و اعتمادشان تضعیف میشود. اما اگر هر کدام از محصولات تان، صرف نظر از اینکه عرضه آن ها چقدر ممکن است کم باشد، بالاترین کیفیت خود را داشته باشد، کاربران شما می دانند که این محصول ارزش صرف توجه را دارد. آنها حتی ممکن است راجع به آن هیجان زده شوند.
9. محصول کوچکتر، اما بهتری را عرضه کنید.
این روزها ایجاد کارکرد ها آسان است. ابزار توسعه خیلی سریع تر از قبل کارکرد ها را اضافه می کنند. اما مشکل آزاردهنده گی این کارکردها هنوز به قوت خود باقیست. هر کارکردی که شما اضافه می کنید هرچند که برای گروه کاربران کوچک باشد، می تواند در رابط کاربری اصطکاک ایجاد کند و بار اضافی به آن تحمیل کند. اگر محصول شما به راستی متمرکز باشد، افزودن ویژگی های جدید را زیاد امتحان نخواهید کرد و بیش از آنکه به ویژگی های جدید آری بگویید، به آن ها نه خواهید گفت.
10. ده درصد آخر طراحی محصول از همه سخت تر است.
تفاوت یک محصول خوب و یک محصول عالی در ده درصد نهایی است. همه ی محصولات نود درصد اشتراک دارند؛ ویژگی های اصلی مشترک، قیمت یکسان و داستان مشابه. اما ده درصد آخر است که تفاوت واقعی را تعیین می کند. این بخشی است که شما را از رقبایتان جدا می کند. این بخش، پرداختن به جزئیات طراحی است و ممکن است پنجاه درصد از وقت شما را به خود اختصاص دهد. اما زمان چیزی نیست که شما به دنبال سنجش آن هستید، شما به دنبال سنجش تفاوت بین خوب و عالی هستید و این فقط با بکارگیری اصول طراحی محصول منحصر به برند شما محقق خواهد شد.
11. رقبای اصلی تان را بشناسید.
ایمیل و اکسل از بزرگترین رقبای نرم افزاری حال حاضر هستند: مردم برای انجام هر کاری از آنها استفاده می کنند. ما هنوز این دو را رقیب هم نمی دانیم چرا که به شکل مستقیم رقابت نمیکنند. بلکه غیر مستقیم میجنگند. دنبال کردن دسته بندیهای محصولی که تحلیلگران در هر صنعتی درست می کنند راحت است اما این دسته بندی ها به ندرت تمام محدوده رقابت را پوشش می دهند. پس باید به دنبال رقبای غیرمستقیمی بود که اغلب از رقبای مستقیم خطرناک ترند. مثلاً گوشی های موبایل دوربین دار رقیبی غیرمستقیم اما مهلک برای دوربین های دیجیتال و دوربینهای فیلمبرداری دستی هستند. برای خلق محصولی نوآورانه شما باید رقبای مستقیم و غیرمستقیم خود را بشناسید.
12. کارکرد واقعی در مقابل کارکرد دلخواه
اغلب بین آن استفاده ای که شما می خواهید محصولتان داشته باشد و آن استفاده ای که مردم از آن می کنند تفاوت وجود دارد. این دو موضوع را با هم قاطی نکنید. در مورد اینکه مردم در واقع چطور محصول شما را به کار می برند صادق باشید. در برخی موارد این چیزی نخواهد بود که شما برایش برنامه ریزی کرده بودید. این قضیه ارزش توجه کردن دارد. در سایر موارد مردم از محصول اشتباه استفاده می کنند چرا که راه درستش را بلد نیستند و صرفاً کمک لازم دارند. بدترین حالت ماجرا زمانی است که مردم از محصولی اشتباه استفاده کنند بدون اینکه شما به عنوان طراح این را بدانید.
13. ارزش شخصی بر ارزش اجتماعی مقدم است
می توان به راحتی در مورد ارزش اجتماعی یک نرم افزار هیجان زده شد. اوه، اگر ما این نرم افزار را درست کنیم همه آن را با دوستانشان به اشتراک میگذارند! اما مردم به ندرت از نرم افزاری صرفاً به خاطر اجتماعی بودنش استفاده می کنند. مردم از آن استفاده می کنند چون قبل از هر چیز ارزش شخصی دارد. آنها میتوانند از آن بدون ارتباط با دیگران استفاده کنند. (نرم افزار ممکن است دیگران را هم در بر گیرد؛ اما عمل به اشتراک گذاری بعداً رخ می دهد).
14. کاربران طراحان محصول نیستند
کاربران نظراتی تمام نشدنی در مورد محصول شما دارند. اما آن ها طراح نیستند، شما طراح هستید. «وقتی مردم به شما میگویند که چیزی غلط است یا برای آنها درست کار نمیکند، تقریباً همیشه درست میگویند. وقتی آنها به شما می گویند که دقیقاً میدانند چه چیزی غلط است و چطور درست میشود، تقریباً همیشه اشتباه میکنند. مردم مشکل را کاملاً می فهمند ولی نمی دانند چطور حل می شود (اگر میدانستند که دیگر مشکلی نداشتند!) پس مشکلات را سریع رد نکنید. مطمئن شوید به اندازه ی کافی برای درک مشکلات پنهان که ممکن است غیرمرتبط به نظر برسند کاوش کرده اید. طراحی که کورکورانه کاربرانش را دنبال کند به سرعت قربانی عدم دقت گزارش آنها خواهد شد. از این بابت متاسف نباشید، این ذات کاربر است.
15. رفتاری که میبینید رفتاریست که شما طراحیاش کردهاید
مهم نیست که برنامه شما چه بوده، مردم اغلب غیرمنتظره رفتار می کنند. این نوع رفتار را انکار نکنید، قبول کنید رفتاری که مشاهده می کنید همان است که شما طراحی اش کرده اید؛ خواه عمدی بوده و خواه نه. اگر این چیزی نبوده که شما می خواستید احتمالا لازم است که بیش تر بر تعاملات کلیدی تمرکز کنید. تا حد ممکن آن ها را در راستای تمرکز تلاش های کاربر قرار دهید.
16. محصولات عالی بر یک مساله تمرکز دارند
اغلب طراحان محصولات را با این امید طراحی می کنند که همه را راضی کند. اما بهترین محصولات آنهایی هستند که به طریقی منحصر به فرد افرادی را که می خواهند کار خاصی را انجام دهند راضی کند…این محصولات برای یک کار خاص شخصی سازی شده اند. غیرمعمول است که بر یک بازار کوچک تمرکز کنیم اما مسیر بازار بزرگ از اینجا شروع می شود.
17. محصولات خفن شبیه به اسباببازی به نظر میرسند
محصولاتی که تکاندهنده ظاهر می شوند اغلب در ابتدای امر به اسباب بازی شبیه اند. هرچند که به این محصولات نمی خورد، ولی آن ها در خود چیزی دارند که به طریقی سودمندتر از محصولات غالب است. شاید این چیز قیمت کمتر، سهولت بیش تر در استفاده، یا بیش تر مشارکتی بودن آن ها باشد. این ویژگی ها صیقل داده نشده یا پختگی لازم یا پایگاه محکمی بین مشتریان را ندارد و به همین خاطر شبیه به اسباب بازی به نظر می رسد. جنبه غیرقابل پیشبینی این است که در واقع اکثریت وقتی می فهمند این محصول منافع دراز مدت دارد که دیگر دیر شده است.
18. تثبیت موقعیت بسیار مهم است
نظری که مردم راجع به محصول شما دارند در پذیرش و استفاده آنها بسیار اهمیت دارد. مدلی که شما محصولتان را معرفی می کنید، در موردش حرف می زنید، توصیفش می کنید، با محصولات دیگر مقایسه اش می کنید به مردم چارچوبی برای درک محصول و چگونگی سودمندی آن ارایه می دهد. شما می توانید محصولتان را در یک رده محصولی جدید یا پیشرفتی در یک دسته بندی موجود ارایه کنید. معمولاً اینکه محصول را در قالب یک دسته بندی از پیش موجود ارائه کنید معقول تر است. مردم آن را در مقایسه با چیزهایی که قبلاً درک کرده اند یاد می گیرند.
19. وقتی محصول منطبق بر بازار است که مردم فروشنده شما شود
محصولی که منطبق بر بازار باشد اصطلاح خندهداری به نظر میرسد اما راهی واقعی برای درک آن وجود دارد. پیروزی بزرگی است اگر مردم آنقدر محصول شما را درک کنند و از آن استفاده کنند تا ارزش آن را تشخیص دهند. اما وقتی تقسیم کردن تجربیات مثبتشان با دیگران را شروع کنند، آن وقت است که شما می توانید تجربهتان را با هر کاربر جدیدی که کاربران فعلی شما پیدا کردهاند تکثیر کنید، آن وقت است که نبض بازار محصول در دستان شماست و این اتفاقی جادویی است. ناگهان مشتریان شما خود تبدیل به فروشندگان شما میشوند.
سخن آخر
طراحی یک سیستم پیچیده است که برای رشد کسب و کار ضروری است. مهم است که اصول طراحی محصول خود را تعیین کنید و البته، پیروی از بهترین شیوهها همیشه ایده خوبی است. مهم نیست که امروز چه روندهایی در بازار وجود دارد، شما همیشه برای مشتریان خود به روز خواهید بود.
ما درک میکنیم که توسعه اصول طراحی نیاز به زمان، تلاش و منابع دارد. شما باید بازار را تجزیه و تحلیل کنید، تعریف کنید چه چیزی برای کسب و کار شما مهم است و راههایی را بیابید که چگونه آن را در استراتژی طراحی کسب و کار خود پیاده سازی کنید. اصول طراحی محصول به حفظ ارزش های اساسی در خط مقدم فرآیند طراحی کمک میکند. هنگامی که این اصول با موفقیت تدوین و اعمال می شود، ثبات در تصمیم گیری در بین طراحان و تیمها را تضمین میکند، نیاز به بحث در مورد مبادلات ساده را از بین میبرد و طراحان را آزاد می کند تا بر روی مشکلات پیچیده تمرکز کنند.