فهرست مطالب
در طول قرن بیستم، طراحی صنعتی به عنوان یکی از ویژگیهای اصلی فرهنگ و زندگی روزمره وجود داشته است. طراحی را میتوان ابزاری برای بهبود کیفیت زندگی در جهانیترین مفهوم آن دانست. تا حدی میتوان ریشههای طراحی را تا انقلاب صنعتی و تولید مکانیزه جستجو کرد. تا اوایل قرن بیستم، هنگامی که نظریه طراحی با شیوههای جدید صنعتی تولید، با عمل ادغام شد، طراحی مدرن واقعاً به وجود آمد. هدف از طراحی مدرن، همانطور که در مدرسه باهاوس آموزش داده شد، تولید اثری بود که نگرانیها و نیازهای فکری، عملی، تجاری و زیبایی شناختی را از طریق تلاش هنری و بهره برداری از فناوریهای جدید برطرف کند.
اصول ارزیابی یک طراحی خوب
اصول ساخته شده در باهاوس، بعداً در نیو باهاوس شیکاگو (1937) و در مدرسه اولم (1953)، توسعه یافت. همهی این نهادهای آموزشی سهم مهمی در شکلگیری نظریه طراحی و طراحی براساس روشهای صنعتی تولید، داشتند. اصول طراحی در اولم تحت تأثیر رویکرد کارکردگرایانه و زیبایی منطقی در دهه 1960 و 1970 بود. در این زمان زیبایی شناسی صنعتی وارد حوزه طراحی عمومی شد و بر همه سبکهای دیگر غلبه کرد.
البته که نمیتوان بدون ذکر نام دیتر رامز در مورد طراحی مدرن و عملکردگرایی صحبت کرد. دیتر رامز طراح آلمانی که با طرحهای خود در شرکت براون (Braun) تأثیری جهانی بر شیوه طراحی گذاشته و محصولاتش در زندگی میلیونها انسان حضور دارد. کارکردگرایی و عقل گرایی در طراحی مورد استقبال او بود. در اواخر دهه 1970، دیتر رامز نگران وضعیت جهان پیرامون خود شد، که به “برهم ریختگی غیرقابل درک اشکال، رنگها و صداها” تبدیل شده بود. بنابراین او در پاسخ این سوال که طرح خوب کدام است، ده اصل مهم را برای سنجش طراحی خوب ایجاد کرد. امروزه این اصول به دهگانه رامز مشهور است. در ادامه به این دهگانه پرداخته شده است.
طراحی خوب نوآورانه است
فرصتهای نوآوری به هیچ وجه تمام نمیشوند. توسعه فناوری همیشه فرصتهای جدیدی را برای طراحی نوآورانه ارائه میدهد. اما طراحی نوآورانه همیشه در کنار فناوری نوآورانه توسعه مییابد و هرگز نمی تواند مستقل از آن باشد.
طراحی خوب، محصول را قابل استفاده و کارآمد میکند
یک محصول خریداری میشود تا مورد استفاده قرار گیرد. این امر شامل معیارهای عملکردی، روانی و زیبایی شناختی میشود. بنابراین طراحی خوب بر مفید بودن یک محصول تأکید کرده و از هر چیزی که ممکن است باعث از بین رفتن آن شود اجتناب میکند.
طراحی خوب دارای زیبایی بصری است
زیبایی یک محصول، با کارا بودن آن سنجیده میشود. زیرا محصولاتی که ما هر روز از آنها استفاده میکنیم بر شخصیت و رفاه ما تأثیر میگذارد. بنابراین فقط محصولات با کیفیت میتوانند زیبا باشند.
طراحی خوب محصول را قابل درک میکند
ساختار باید محصول را قابل فهم کند و باید بتواند محصول را به حرف درآورد. در واقع در یک حالت ایدهآل محصول باید خودش را برای کاربر توضیح دهد.
طراحی خوب محجوب و متواضع است
محصولاتی که یک هدف را برآورده میکنند مانند ابزار هستند. درواقع آنها نه اشیاء تزئینی نه آثار هنری اند. بنابراین طراحی آنها باید خنثی و ساده باشد تا به کاربر اجازه بدهد که بتواند دریافت و درک شخصی خود را از محصول داشته باشد.
طراحی خوب صادق است
وعدههایی که محصول نمیتواند به آنها عمل کند، یک محصول را نوآورانه تر، قدرتمندتر یا ارزشمندتر از آنچه هست نمیکند.
طراحی خوب ماندگار است
طراحی خوب از مطابق مد روز بودن، پرهیز میکند، و اینگونه هیچگاه قدیمی به نظر نمی رسد. و برخلاف طرحهایی که بر اساس مد انجام میشوند، سالهای زیادی دوام میآورد، حتی در جامعهی امروز که از محصولات کم دوام پر شده است.
طراحی خوب در کوچکترین جزئیات هم دقیق است
هیچ چیز نباید اتفاقی باشد یا به شانس واگذار شود. توجه و دقت در فرایند طراحی نشان دهنده احترام به کاربر است.
طراحی خوب سازگار با محیط زیست است
طراحی نقش مهمی در حفظ محیط زیست دارد. باید منابع را حفظ کرده و آلودگی فیزیکی و بصری را در طول چرخه عمر محصول به حداقل برساند.
طراحی خوب کمترین طراحی ممکن است
کمتر یعنی بهتر. بازگشت به خلوص و سادگی.
این طراحی بر جنبههای اساسی تمرکز میکند یعنی چنین محصولاتی دارای موارد غیر ضروری و گمراهکننده نیستند.
طراحی به عنوان بخشی از زندگی روزمره، مهم است زیرا محصولات ضعیف طراحی شده که به عملکرد اصلی خود پاسخ نمیدهند باعث کاهش سرعت عملکرد افراد میشوند. در طراحی محصول، دیتر رامز به ما نشان داد که چگونه میتوان محصولی با کیفیت، طراحی کرد.
گردآوری و ترجمه: شیرین درخشانفر